اسلام تسکت

ساخت وبلاگ

آخرین مطالب

امکانات وب

از نظر دین مبین اسلام همه چیزها پاک هستند، غیر از یازده مورد و  یا هر چه که با این یازده مورد (با داشتن رطوبت) تماس داشته باشد؛ و آن یازده مورد عبارتند از:1 و 2. ادرار و مدفوع انسان و حیوانی که جزو یکی از دسته‌های زیر است:الف. حیوان حرام گوشتی که خون جهنده[1]دارد.ب. حیوان نجاست‌خوار.[2]ج. حیوانی ک اسلام تسکت...
ما را در سایت اسلام تسکت دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : کاوه محمدزادگان islamtext بازدید : 163 تاريخ : چهارشنبه 25 اسفند 1395 ساعت: 0:11

پیش از پرداختن به موضوع دید و بازدیدهای نوروز، ابتدا به صورت خلاصه به چند آموزه اسلامی مرتبط اشاره می‌کنیم:1. روابط صمیمانه با اعضای دور و نزدیک خانواده که با روش‌های گوناگون امکان‌پذیر بوده و در اسلام به «صله رحم» شهرت دارد، از مهم‌ترین توصیه‌هایی است که بارها و بارها در این دین مقدس بر آن تأکید اسلام تسکت...
ما را در سایت اسلام تسکت دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : کاوه محمدزادگان islamtext بازدید : 183 تاريخ : چهارشنبه 25 اسفند 1395 ساعت: 0:11

در پاسخ به این پرسش، به نکات ذیل توجه فرمایید:1 . مومیایی که بر اساس دانش شیمی انجام می‌شود، یکی از عواملی است که می‌تواند جسد را تا حدی سالم نگه دارد و جسدی که با این روش، سالم مانده نوعی اعجاز به شمار نمی‌آید.2 . در آیه‌ای از قرآن می‌خوانیم: «فَالْیَوْمَ نُنَجِّیکَ بِبَدَنِکَ لِتَکُونَ لِمَنْ خَ اسلام تسکت...
ما را در سایت اسلام تسکت دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : کاوه محمدزادگان islamtext بازدید : 187 تاريخ : چهارشنبه 25 اسفند 1395 ساعت: 0:11

در ارتباط با این پرسش ابتدا باید گفت که صرف نظر از روایت اعلام شده، تداوم نسل بشر منحصر در سیستم عادی آن نبوده و ماجرای خلقت آدم، حوا و عیسی(ع)و نیز شبیه‌سازی‌هایی که دانش امروز بدان دست یافته، همه نشانگر آن است که بدون نیاز به منی هم نسل می‌تواند ادامه یابد، اما شاید پرسش دیگری وجود داشته باشد که بر اساس این روایت، آیا آن حضرات، با همسرانشان تماس جنسی هم نداشتند، زیرا تماس جنسی نیز از عوامل غسل جنابت است؟با ذکر این مقدمه به روایت مورد نظر برمی‌گردیم:در روایتی از امام باقر(ع) چنین نقل شده است که، ده علامت و نشانه برای امام معصوم وجود دارد:1. ختنه شده به دنیا می‌آید.2. بر کف دست فرود می‌آید و شهادتین می‌گوید.3. "جنب نمی‌شود".4. همیشه قلبش بیدار است.5. خمیازه نمی‌کشد و خود را کِش و قوس نمی‌دهد.6. همه اطراف خود را می‌بیند؛ همان‌گونه که جلوی خود را می‌بیند.7. مدفوعش بوی مشک می‌دهد.8. زمین مأمور است که آن‌را فرو ببرد.9. اگر زره پیامبر را بپوشد، مناسب با بدنش خواهد بود.10. تا پایان عمر، محدث خواهد بود.[1]سند این روایت، مرسل است.[2] اما هرچند سند این روایت – براساس تقسیم‌بندی متأخرین از حدی اسلام تسکت...
ما را در سایت اسلام تسکت دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : کاوه محمدزادگان islamtext بازدید : 170 تاريخ : پنجشنبه 19 اسفند 1395 ساعت: 8:03

در آموزه‌های قرآن کریم می‌خوانیم:«به هر طرف که رو کنید خدا در آن سوی است».[1]«هرکجا باشید خداوند با شما است».[2]پس حضور خداوند در همه جا مطلب صحیحی است، ولی این موضوع با نماز خواندن مسلمانان به یک سمت (کعبه) منافاتی ندارد، بلکه انجام این فریضه الهی به سمت مسجد الحرام، امری است تعبدی و دارای حکمت، که توضیح آن در قالب چند نکته ذکر می‌شود:1. در جایی از دستورات دینی گفته نشده است که نماز و برخی از دیگر عبادات باید به سمت خدا انجام شود، که چنین اشکالی مطرح شود که خدا همه جا هست، پس به هر سمتی می‌توان نماز خواند، بلکه در احکام و شرایط نماز آمده است که باید این عبادت، به سمت قبله (که همان کعبه در مکه است)، اقامه شود.به عبارت دیگر، همان خدایی که فرموده است «به هر طرف رو کنید خدا در آن سوی است»، همو دستور داده است که به هنگام نماز به طرف مسجدالحرام نماز بخوانید؛ آن‌جا که می‌فرماید: «پس روى خود را به سوى مسجد الحرام کن! و شما [ای مسلمانان] نیز هر کجا باشید [در نماز] روى خود را به سوى آن بگردانید».[3]پس این موضوع، یک حکم تعبدی[4] و از شرایط صحت نماز است؛ همان‌طور که خدا همه زبان‌ها را می‌داند، اسلام تسکت...
ما را در سایت اسلام تسکت دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : کاوه محمدزادگان islamtext بازدید : 159 تاريخ : پنجشنبه 19 اسفند 1395 ساعت: 8:03

خدای متعال در یکی از آیات قرآن کریم در مورد بنی‌اسرائیل می‌فرماید: «و [نیز به خاطر بیاورید] زمانى را که گفتید: "اى موسى! هرگز حاضر نیستیم به یک نوع غذا بسنده کنیم! از خدایت بخواه که از آنچه زمین می‌رویاند، از سبزیجات و خیار و سیر و عدس و پیازش، براى ما فراهم سازد." موسى گفت: "آیا غذاى پست‌تر را به‌جاى غذاى بهتر انتخاب می‌کنید؟! [اکنون که چنین است، بکوشید از این بیابان] در شهرى فرود آئید؛ زیرا هر چه خواستید، در آن‌جا براى شما هست." و [مهر] ذلت و نیاز، بر پیشانى آنها زده شد و باز گرفتار خشم خدایى شدند؛ چرا که آنان نسبت به آیات الهى، کفر می‌ورزیدند و پیامبران را به ناحق می‌کشتند. اینها به خاطر آن بود که گناه‌کار و متجاوز بودند».[1]در این آیه، خداوند رو به یهودیان معاصر با پیامبر اسلام(ص) نموده و به آنان می‌گوید: (و به یاد آورید زمانی که گفتید ....) و سپس به  گفتارها و کردارهای ناپسند نیاکان آنان می‌پردازد که نسبت به آیات الهى، کفر می‌ورزیدند و پیامبران(ع) را به ناحق می‌کشتند.از این آیه استفاده می‌شود که دلیل گرفتاری آنان به خوارى و ذلت، آن بود که از دستورات خدا سرپیچى کرده، از توحید به اسلام تسکت...
ما را در سایت اسلام تسکت دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : کاوه محمدزادگان islamtext بازدید : 170 تاريخ : پنجشنبه 19 اسفند 1395 ساعت: 8:03

«مَا کُلُّ مَفْتُونٍ یُعَاتَب»؛[1] هر فریب خورده را سرزنش نتوان کرد.این عبارت، توصیه‌ای است که در منابع حدیثی از امام علی(ع) نقل شده است. معنایش آن است که هنگام فتنه‌ها و فریب‌ها، صرف نظر از افرادی که آگاهانه به آن دامن زده، و به عبارتی از آتش‌بیاران معرکه هستند، افراد دیگری نیز فریفته و درگیر می‌شوند. افراد فریب‌خورده را می‌توان به دو گروه تقسیم نمود:1. گروهی که خود نیز در گرفتارشدنشان به فتنه بی‌تقصیر نبوده و کوتاهی‌هایی داشتند که این افراد هم مانند گردانندگان فتنه - نه در حد آنها - شایسته ملامت‌اند و این سخن امام علی(ع) در ارتباط با آنان نیست.2. اما فتنه – همان‌گونه که از نامش پیداست - افراد نسبتاً بی‌گناهی را نیز به دام خود می‌کشاند، و به عبارتی بسیار اتفاق می‌افتد که آدمى بى‌تقصیر در فتنه می‌افتد.[2]اگرچه باید با دلسوزی و راهنمایی، این گروه دوم را نیز از قرار گرفتن در دام فریب و فتنه نجات داد، اما نباید به نکوهش و برخوردهای سلبی با آنان پرداخت و بدین وسیله شخصیت فردی و اجتماعی آنها را به چالش کشیده و با این روش، آنان را از خود و جامعه راند.مخاطب این سخن، همه انسان‌ها بویژه مؤمنا اسلام تسکت...
ما را در سایت اسلام تسکت دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : کاوه محمدزادگان islamtext بازدید : 206 تاريخ : سه شنبه 17 اسفند 1395 ساعت: 7:34

مشهور مورّخان می‌گويند، نخستين كسى كه هجرت رسول خدا(ص) را مبدأ تاريخ قرار داد، خليفه دوم بود.[1] البته بسیاری از آنان به این نکته نیز اشاره کرده‌اند كه انتخاب هجرت به عنوان مبدأ تاريخ اسلام، به پيشنهاد و اشاره على بن ابی‌طالب(ع) بود.[2] برخى دیگر از مورّخان عقيده دارند كه اين پيشنهاد را فقط امام على(ع) مطرح نكرد، بلكه شمارى از صحابه نيز در اين‌ پیشنهاد با او سهيم بودند.[3]روایات تاریخی دیگری هم در این زمینه نقل شده است که در ذیل به برخی از آنها اشاره خواهد شد:1. در ربيع الاوّل سال شانزدهم، هفدهم يا هجدهم،  عمر بن خطّاب، تاريخ را نوشت.[4] او نخستين كسى است كه اين كار را انجام داد. بدين ترتيب كه سندى را به عمر ارائه دادند كه در آن مبلغى را به نفع كسى و بر عهده ديگرى ثبت كرده و موعد بازپرداختش را ماه شعبان تعيين کرده بودند. عمر پرسيد: كدام شعبان؟ شعبان امسال؟ پارسال؟ و يا سال آينده؟! و چون پاسخی نشنید، صحابه را گرد آورد و به آنان گفت: براى مردم تاريخى درست كنيد كه زمان بازپرداخت وام‌های خود را بر اساس آن بدانند. هرمزان [كه از صحابه نبود] پيشنهاد كرد كه مانند ايرانيان بر پايه جلوس شاهان اسلام تسکت...
ما را در سایت اسلام تسکت دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : کاوه محمدزادگان islamtext بازدید : 181 تاريخ : سه شنبه 17 اسفند 1395 ساعت: 7:34

اگر مراد از آنچه در پرسش مطرح شده، همان عقیده‌ای باشد که بر اساس مبانی و اصول عرفان اسلامی شکل گرفته است، می‌توان آن را پذیرفت، ولی اگر مقصود غیر از این باشد، برداشتی نادرست بوده و با اصول توحیدی و عقاید اسلامی، مخالفت صریح دارد.توضیح مطلب:بر اساس بینش توحیدی در عرفان اسلامی؛ جز ذات خداوند متعال هیچ موجودی دارای وجود استقلالی نیست. غیر از او همه؛ نشانه، مظهر و تجلّی آن ذات متعالی‌اند که در ذات و صفات خود محتاج و وابسته به او هستند، بلکه ذاتشان عین نیاز به خداوند است. براین اساس، ربوبیت و الوهیت ذاتی و استقلالی مخصوص خداوند است و نسبت دادن این صفات الهی به انسانهای کامل؛ فقط و فقط به عنوان این‌که آنان مظهر و تجلّی صفات خداوند هستند، ممکن و جایز است.[1]در حکمت و عرفان گفته‌اند: انسان کامل كه عالم اصغر است، مثال عالم ربوبيّت است كه عالم اكبر می‌باشد؛ یعنی انسان کامل مجموعه‌ای از موجودات ملكى و لطايف ملكوتى است، و اشرف از همه است؛ پس آنچه در عالم ربوبيّت است در انسان کامل است؛ از این‌رو می‌تواند مثال عالم ربوبيّت و مظهر اسم الله و ربوبیت الهی باشد. البته خداوند قیّوم بذاته و موجود به وجو اسلام تسکت...
ما را در سایت اسلام تسکت دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : کاوه محمدزادگان islamtext بازدید : 166 تاريخ : سه شنبه 17 اسفند 1395 ساعت: 7:34

«وَ لَأُضِلَّنَّهُمْ وَ لَأُمَنِّیَنَّهُمْ وَ لَآمُرَنَّهُمْ فَلَیُبَتِّکُنَّ آذانَ الْأَنْعامِ وَ لَآمُرَنَّهُمْ فَلَیُغَیِّرُنَّ خَلْقَ اللَّهِ وَ مَنْ یَتَّخِذِ الشَّیْطانَ وَلِیًّا مِنْ دُونِ اللَّهِ فَقَدْ خَسِرَ خُسْراناً مُبیناً».خداوند در این آیه شریفه به برخی اهداف شیطان اشاره کرده و بر دشمنی او با فرزندان آدم تأکید می‌ورزد. در این میان، به یکی از فریبکاری‌های او نیز اشاره می‌کند.شیطان به خدا عرضه می‌دارد:1. (وَ لَأُضِلَّنَّهُمْ) و حتماً آدمیان را گمراه می‌سازم.2. (وَ لَأُمَنِّیَنَّهُمْ) و آنان با آرزوهاى دور و دراز و رنگارنگ سرگرم می‌کنم.3. (وَ لَآمُرَنَّهُمْ فَلَیُبَتِّکُنَّ آذانَ الْأَنْعامِ) و به آنان فرمان می‌دهم که گوش‌هاى چهارپایان را بشکافند و یا قطع کنند!این بخش از آیه، اشاره به یکى از اعمال خرافی و زشت دوران جاهلیت است که در میان بت‌پرستان رواج داشت. آنان برای علامت‌گذاری، گوش بعضى از چهارپایان زنده را می‌شکافتند و یا به کلى قطع می‌کردند و سوار شدن بر آن‌را ممنوع می‌دانستند و از آن استفاده نمی‌کردند و در واقع حلال خدا را حرام می‌کردند![1]در آن دوره، برخی مردم شتری اسلام تسکت...
ما را در سایت اسلام تسکت دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : کاوه محمدزادگان islamtext بازدید : 196 تاريخ : دوشنبه 16 اسفند 1395 ساعت: 3:43

آنچه در پرسش آمده موضوعی است که در روایات از معصومان(ع) نیز پرسیده شده است:1. از امام صادق(ع) پرسیدند: گاه می‌بینیم که مردى ربا می‌خورد و با این وجود بر مال و ثروتش نیز افزوده می‌شود؟ آن‌حضرت فرمود: حتی اگر مال و ثروتش هم افزایش یابد، خداوند دین او را از بین می‌بَرَد(و چه بی‌برکتی بدتر از این!).[1]2. فردی از حضرتشان درباره آیه «خداوند ربا را می‌کاهد و صدقات را فزونى می‌بخشد»،[2] توضیح خواست و عرضه داشت: گاه فرد رباخواری را می‌بینم که بر ثروتش افزوده می‌شود؟! امام ششم(ع) پاسخ فرمود: «کدام نابودى و بی‌برکتى بدتر از این‌که یک درهم ربا(در صورت توبه نکردن)، تمام دینش را نابود می‌کند. و حتی اگر توبه کند(چون باید مبلغ ربا را به صاحبانش برگرداند) ثروتش از دست رفته و فقیر می‌شود».[3]این دو روایت در پاسخ به افزایش موردی و فردی ثروت برخی رباخواران است که برای برخی از اصحاب، ایجاد شبهه کرده و آن‌را مخالف با واقعیات موجود پنداشته بودند. امام معصوم در صدد بیان این واقعیت بودند که حتی در این افزایش‌های موردی نیز می‌توان آیه مورد نظر را توجیه کرد و به عبارت دیگر، این روایات همخوان با آیه 39 سوره روم اسلام تسکت...
ما را در سایت اسلام تسکت دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : کاوه محمدزادگان islamtext بازدید : 176 تاريخ : دوشنبه 16 اسفند 1395 ساعت: 3:43

عبارت «ما ملکت ایمانکم» را در نگاه لغوی می‌توان اینگونه معنا کرد:«آنچه به‌دست آوردید» و یا «آنچه مالک آن شدید».در توضیح واژگان این عبارت می‌توان گفت که «ما» اسم موصول بوده و به معنای «آنچه» است و «ملکت» از ریشه «ملک» به معنای در اختیار داشتن و مالک شدن و «أیمان» جمع «یمین» به معنای دست راست است؛[1] از آن‌جا که انسان غالباً کار‌های خود – و بویژه کارهای مهم- را با دستانش – و بویژه دست راست - انجام می‌دهد؛ از این‌رو محصول کار‌های مهم به دست و یا دست راست نسبت داده می‌شود؛ چنان‌که در فارسی نیز می‌گوییم: «آن‌را به‌دست آوردیم» که کنایه از مالک شدن و تسلط پیدا کردن بر چیزی است، هر چند دستمان با املاکمان هیچ تماسی نداشته باشد.در نهایت باید گفت که هرچند با توضیحات ارائه شده، به هرچه که در اختیار انسان است، می‌توان «ملک یمین» گفت، اما در ادبیات عرب، این اصطلاح در مورد غلامان و کنیزان و ملکیت و تسلط بر آنها به کار رفته است و در قرآن کریم نیز هرکجا از این اصطلاح استفاده شده، مراد از آن، غلامان و کنیزان می‌باشد.[2][1]. ر. ک: فراهیدى، خلیل بن احمد، کتاب العین، ج 8، ص 387، قم، هجرت‌، چاپ دوم، 1410ق اسلام تسکت...
ما را در سایت اسلام تسکت دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : کاوه محمدزادگان islamtext بازدید : 182 تاريخ : دوشنبه 16 اسفند 1395 ساعت: 3:43

. حیوان حلال گوشت با خوردن شیر سگ، نجس نشده و با انجام ذبح شرعی، گوشتش حلال است.[1]2. بر اساس برخی روایات،[2] اگر حیوان حلال گوشت از شیر خوک تغذیه کند به مقداری که با آن رشد کرده و استخوانش محکم شود، حیوان نجس نیست، ولی خوردن گوشت آن و نسلش حرام است و اگر کمتر از این مقدار باشد، گوشتش مکروه است و بهتر است که هفت روز آن‌را ببندند و غذاى پاک دهند تا کراهت آن برطرف ‌شود.[3]  [1]. ر. ک: بهجت، محمد تقى، استفتائات، ج‌1، ص 102‌، س 335، قم، دفتر حضرت آیة الله بهجت، چاپ اول، 1428ق؛ صافى گلپایگانى، لطف الله، جامع الأحکام، ج ‌2، ص 319، س 2037‌، قم، حضرت معصومه، چاپ چهارم، 1417ق؛ مکارم شیرازى، ناصر، استفتائات جدید، ج ‌1، ص 29، س 38، قم، مدرسه امام على بن ابى طالب، چاپ دوم، 1427 ه‍ ق؛ منتظرى نجف‌آبادى، حسین على، رساله استفتائات، ج ‌3، ص 441، س 3955، قم، چاپ اول، بی‌تا. [2]. قَالَ علی (ع): «لَا تَأْکُلْ مِنْ لَحْمِ حَمَلٍ رَضَعَ مِنْ خِنْزِیرَة »؛ شیخ صدوق، محمّد بن على بن بابویه، من لا یحضره الفقیه، ج‌3، ص 334، ح ، 4194، قم، دفتر انتشارات اسلامى، چاپ دوم، 1413ق؛ حرّ عاملى، محمد بن حسن، وسائل الشی اسلام تسکت...
ما را در سایت اسلام تسکت دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : کاوه محمدزادگان islamtext بازدید : 183 تاريخ : يکشنبه 19 دی 1395 ساعت: 19:05

زن مستحاضه همینکه وظیفه غسل و وضویش برای نماز را انجام دهد[1]، روابط زناشویی او اشکالی ندارد. البته برخی فقها[2] در استحاضه قلیله، وضو و غسل را شرطی برای جواز آمیزش ندانسته و برخی[3] نیز معتقدند آمیزش در ایام استحاضه کلّاً مجاز بوده و مشروط به هیچ شرطی نیست.ضمائم:پاسخ مراجع عظام تقلید نسبت به این سؤال، چنین است:[4]حضرت آیت الله العظمی خامنه‌ای (مد ظله العالی):نزدیکی در استحاضه قلیله اشکال ندارد اما در استحاضه متوسطه و کثیره، بنابر احتیاط واجب باید قبل از نزدیکی غسل کند، مگر آنکه بعد از نماز باشد، که در این صورت غسلی که برای نماز انجام داده است، کفایت می‌کند و غسل مستقل برای نزدیکی، لازم نیست.حضرت آیت الله العظمی صافی گلپایگانی (مد ظله العالی):چنانچه همبستری در اوقات نماز و بعد از نماز باشد غسل نماز کافی است و الا باید غسل و به احتیاط وضو هم انجام دهد.حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی (مد ظله العالی):شرط دیگری ندارد.حضرت آیت الله العظمی نوری همدانی(مد ظله العالی):چنانچه به وظائف استحاضه عمل شده باشد، مانعی ندارد. حضرت آیت الله هادوی تهرانی (دامت برکاته):هیچ گونه عملی برای نزدیکی در استح اسلام تسکت...
ما را در سایت اسلام تسکت دنبال می کنید

برچسب : حکم روابط, در محرم,حکم روابط, در ماه رمضان,حکم روابط, نویسنده : کاوه محمدزادگان islamtext بازدید : 180 تاريخ : يکشنبه 19 دی 1395 ساعت: 19:05

آنچه که امروزه به عنوان «جشن طلاق» در برخی گروه‌های اجتماعی در حال رواج است، شاید در نگاه اول موضوعی کاملاً ناهمخوان با آموزه‌های دینی ارزیابی شود، اما حقیقت آن است که از دو دیدگاه می‌توان به این موضوع نگریست که از یک نگاه، چنین جشنی با آنچه اسلام به دنبال آن است در تضاد بوده، اما از نگاه دیگر نه تنها هیچ ناهمخوانی با تعالیم دینی ندارد، بلکه در قرآن و سنت بدان تأکید هم شده است.بر این اساس، این جشن را در دو بخش مختلف مورد بررسی قرار خواهیم داد.دیدگاه اول: جشن طلاقی که مورد پذیرش نیستمی‌دانیم که طلاق و جدایی زن و شوهر اگرچه به دلایلی در فقه و حقوق اسلامی مورد پذیرش قرار گرفته است، اما همواره به عنوان آخرین راه حل توصیه می‌شود و تأکید شده است که ناپسندترین حلال در پیشگاه خدا همین جدایی‌ها و از هم پاشیدگی خانواده‌ها است.اکنون اگر هر رفتار و رویکردی در جامعه اسلامی رواج یابد که قبح طلاق را از بین برده، و جدایی را که اکنون موضوعی ناپسند در جامعه دینی است، انتخابی پسندیده وانمود کند و نابودی یک زندگی مشترک را نه به عنوان آخرین راه، بلکه به عنوان اولین و ساده‌ترین راه حل معرفی نماید، بدیهی است اسلام تسکت...
ما را در سایت اسلام تسکت دنبال می کنید

برچسب : برگزاری جشن طلاق,برگزاری جشن طلاق در تهران,چگونگی برگزاری جشن طلاق, نویسنده : کاوه محمدزادگان islamtext بازدید : 190 تاريخ : يکشنبه 19 دی 1395 ساعت: 19:05

در آیه 107 و 108 سوره مبارکه هود درباره جهنمیان همچنین کسانی که سعادتمند و خوشبخت شده‌اند، می‌خوانیم: «خالِدینَ فیها ما دامَتِ السَّماواتُ وَ الْأَرْضُ...»؛ یعنی هر دو گروه در جهنم و بهشت می‌مانند تا وقتی که آسمان و زمین پا برجاست!حال سؤال این است که آیا چنین نیست که با برپایی قیامت، آسمان و زمین از بین رفته و آسمان دنیا نابود می‌شود؟ چرا که خداوند در آیات دیگر فرموده است: «در آن روز خورشید بی‌فروغ گشته و کوه‌‌ها به راه می‌‌افتند و از جا کنده می‌شوند».[1] حال با این توصیفات که نشان دهنده آن است که زمین، آسمان و هر آنچه در آنها وجود دارد در آستانه قیامت از بین خواهند رفت، چرا پروردگار در سوره هود می‌فرماید: بهشتیان در بهشت و جهنمیان در جهنم‌اند تا آسمان و زمین پابرجا است؟!برای این سؤال چند پاسخ ارائه شده است که به دو پاسخ اشاره می‌کنیم:1. تعبیر(مادام السموات و الارض) تعبیری کنایی ازخلود و ابدیت است. در کلام عرب و در دیگر زبان‌ها این گونه کنایات فراوان به کار برده می‌شود.[2] 2. در پاسخ دومی که به این سؤال داده شده است به این آیه از قرآن کریم اشاره شده است که: «در آن روز که این زمین به زم اسلام تسکت...
ما را در سایت اسلام تسکت دنبال می کنید

برچسب : بهشت و آخرت,بهشت و آخرت نارنیا, نویسنده : کاوه محمدزادگان islamtext بازدید : 192 تاريخ : يکشنبه 12 دی 1395 ساعت: 9:30

قرآن کتابی است که بر طبق اقتضای ساختار خود، معارف (احکام، عقاید و تاریخ و...) را به گونه مختصر و کلی بیان کرده و تفصیل و تفسیر آن‌‌را بر عهدۀ پیامبر اکرم(ص) نهاده است. پیامبر اکرم(ص) نیز با دستور خداوند این مقام را پس از خود به امامان(ع) واگذار کردند؛ لذا در این‌گونه موارد باید به روایات رجوع کرد. البته در برخی از آیات به بعضی از آداب خوردن و خوابیدن اشاره شده است؛ مانند:1. «کُلُوا واشْرَبُوا ولا تُسْرِفُوا إنَّهُ لا یُحِبُّ الْمُسْرِفینَ»؛[1] و (از نعمت‌‌هاى الهى) بخورید و بیاشامید، ولى اسراف نکنید که خداوند مسرفان را دوست نمی‌دارد.«... کُلُوا مِنْ ثَمَرِه إِذا أَثْمَرَ وَ آتُوا حَقَّهُ یَوْمَ حَصادِهِ وَ لا تُسْرِفُوا إِنَّهُ لا یُحِبُّ الْمُسْرِفینَ»؛[2] از میوه آن، به هنگامى که به ثمر می‌نشیند، بخورید! و حقّ آن‌‌را به هنگام برداشت، بپردازید! و اسراف نکنید، که خداوند مسرفان را دوست ندارد!2. «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تَدْخُلُوا بُیُوتَ النَّبِیِّ إِلاَّ أَنْ یُؤْذَنَ لَکُمْ إِلى‏ طَعامٍ غَیْرَ ناظِرینَ إِناهُ وَ لکِنْ إِذا دُعیتُمْ فَادْخُلُوا فَإِذا طَعِمْتُمْ فَانْتَشِرُوا . اسلام تسکت...
ما را در سایت اسلام تسکت دنبال می کنید

برچسب : آیا در قرآن تناقض وجود دارد,آیا نماز در قرآن آمده,آیا, در قرآن آمده است؟, نویسنده : کاوه محمدزادگان islamtext بازدید : 214 تاريخ : يکشنبه 12 دی 1395 ساعت: 9:29

«استصحاب سببی»، در مقابل «استصحاب مسببی»؛ به معنای استصحابی است که موجب از بین رفتن شک در مستصحب استصحاب دیگر می‌شود. به بیان دیگر، هرگاه جریان استصحاب در چیزی معین، باعث منتفی شدن شک در استصحاب دیگر گردد، شک در استصحاب اولی را «شک سببی» و شک در استصحاب دومی را «شک مسببی» می‌گویند، و استصحاب در مورد اول را «استصحاب سببی» و در مورد دوم را «استصحاب مسببی» می‌نامند؛ به عنوان مثال، هرگاه شخصی لباس نجس را با آب قلیل بشوید و سپس شک کند، آن آبی که در سابق پاک بود، آیا هنگام شستن لباس، نجس شده یا نه؟ تا در صورتی که آب مورد نظر قبل از شستن لباس، نجس شده، لباس هم نجس باشد و اگر آن آب بر طهارت سابقش باقی مانده باشد، لباس هم پاک باشد.در این‌جا شخص با اجرای استصحاب طهارت در آب، حکم به طهارت لباس می‌نماید.[1]  [1]. ر.ک: ولائی، عیسی، فرهنگ تشریحی اصطلاحات اصول، تهران، نشر نی، چاپ اول، 1374ش. This article passed through the Full- - , .Recommended اسلام تسکت...
ما را در سایت اسلام تسکت دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : کاوه محمدزادگان islamtext بازدید : 193 تاريخ : يکشنبه 12 دی 1395 ساعت: 9:29

به نظر می‌رسد در رفع تعارض بین این روایات باید به این نکته توجه داشت که شناخت خداوند دارای مراتب است:
1. شناخت به مرتبه‌ای از مراتب تجلّیات خداوند؛ در این نوع شناخت، علم و معرفت واسطه برای شناخت خداوند قرار می‌گیرند. بنابراین، صحیح است که گفته شود «بالعلم یعرف الله و یوحد».[1]
2. شناخت ذات و حقیقت خداوند؛ از آن‌جا که شناخت ذات و حقیقت خداوند برای غیر خدا ممکن نیست؛ این مطلب(عدم امکان شناخت ذات خداوند) با بیانات مختلف قابل تبیین است. یکی از آن بیانات این است که «بِهِ تُوصَفُ الصِّفاتُ لَا بِها یُوصَفُ، وَ بِهِ تُعْرَفُ الْمَعارِفُ لَا بِها یُعْرَفُ».[2] بنابراین، تعارضی بین روایات نیست.
به بیان دیگر؛ شناخت نسبت به خداوند فقط از طریق شناخت معلول به علت است؛ و شناخت از طریق معلول به علت شناخت ضعیف است؛ زیرا در شناخت از راه معلول فقط چهره‌ای از چهره‌های علت به وسیله معلول شناخته می‌شود، نه تمام حقیقت ذات علت؛ و روایت «بالعلم یعرف الله و یوحد»، اشاره به این نوع از شناخت دارد.
البته این نوع از شناخت می‌تواند مقدمه برای شناخت مراحل بالاتر شود؛ هر چند شناخت کُنه و حقیقت ذات خداوند امکان ندارد؛ زیرا این نوع از شناخت فقط از راه علت به معلول ممکن است؛ و خداوند را نمی‌توان از راه علت شناخت؛ زیرا برای خداوند علتی نمی‌توان فرض کرد؛ بلکه خداوند علت همه اشیاء است. بنابراین، شناخت کُنه و حقیقت ذات اشیاء فقط از طریق شناخت خداوند - هر چند شناخت اجمالی باشد - ممکن است. و روایت «بِهِ تُوصَفُ الصِّفَاتُ لَا بِهَا یُوصَفُ، وَ بِهِ تُعْرَفُ الْمَعَارِفُ لَا بِهَا یُعْرَفُ» اشاره به این نکته دارد.

[1]. ابن شعبه حرانی، حسن بن علی، تحف العقول عن آل الرسول(ص)، ص 28، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ دوم، 1404ق.
[2]. همان، 245.

اسلام تسکت...
ما را در سایت اسلام تسکت دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : کاوه محمدزادگان islamtext بازدید : 163 تاريخ : سه شنبه 31 فروردين 1395 ساعت: 17:38

ابتدا باید گفت که سؤالاتی مشابه این پرسش، دست کم می‌تواند از جانب سه گروه متفاوت طرح شود که هر کدام پاسخ متناسب خود را می‌طلبد:
1. گروهی که در جامعه‌ای غیر الهی زندگی می‌کنند و هیچ آشنایی با دین ندارند، اما تصمیم گرفته‌اند که تحقیقاتی در این زمینه نموده و در صورت شناخت واقعیت جدید، به دین و مذهب روی آورند.
2. افرادی که در جامعه‌ای دینی رشد نموده و پرورش یافته‌اند، اما در ارتباط با برخی عقاید خود، حتی اصلی‌ترین آن؛ یعنی وجود خدا تردیدهایی دارند.
3. افرادی که برای رهایی خود از تقیّدات دینی، انکار مبانی آن‌را آسان‌ترین روش دانسته و با وانمود کردن این‌که حقایق را نشناخته‌اند، خود را آزاد از هر قید و بندی می‌دانند. این گروه ممکن است هم در افراد بی دین و هم در افراد به ظاهر دیندار مشاهده شوند.
طبیعی است پاسخی که به هر یک از اشخاص موجود در گروه‌های فوق داده می‌شود، با افراد گروه دیگر متفاوت است که به‌طور مختصر به آن خواهیم پرداخت:
1. در ارتباط با گروه اول، باید گفت: بدیهی است نمی‌توان بدون شناساندن خدا و مبدأ هستی، افرادی را که در جامعه غیر الهی بوده‌اند وادار به انجام اعمال عبادی؛ مانند نماز، روزه، حج و ... نمود. اگر نگاهی به تاریخ داشته باشیم، مطمئناً به این نتیجه خواهیم رسید که ابتدای دعوت دینی، از شناخت خداوند آغاز شده و حتی ابتدائی‌ترین دعوت پیامبر اکرم(ص) از مشرکان، شناخت خداوند و اعتقاد به یگانگی او بوده است. طارق محاربی نقل می‌نماید که پیامبر(ص) را در ابتدای بعثت مشاهده نمودم که با لباس سرخی در بازارچه ذوالمجاز، مردم را به خدا دعوت نموده و می‌فرمود: «قولوا لا اله الاّ الله تفلحوا»؛ یعنی به خدای یگانه ایمان بیاورید تا رستگار شوید، و در همان حال، عمویش ابولهب به دنبال او روانه بوده و با سنگ او را هدف قرار می‌داد، تا جایی که پاهای پیامبر(ص) خون آلود شده و به مردم می‌گفت که او دروغ‌گو است! حرف او را گوش نکنید.[1]
هرچند که بعدها منطق پیامبر(ص) پیروز شده و جار و جنجال ابولهب به جایی نرسید، اما نکته این‌جا است که دعوت اولیه پیامبر(ص) به توحید و خداشناسی بوده و نه به اعمال عبادی؛ مانند نماز و روزه.
براین اساس، اگر مشابه این پرسش از جانب فردی که از اسلام هیچ اطلاعی نداشته و تصمیم گرفته که در مورد آن تحقیق نماید، مطرح شود، به او خواهیم گفت که؛ لازم است، ابتدا خدا و سپس پیامبر را بشناسد، و بعد از آن، احکام و دستورات دینی را برای او تشریح خواهیم کرد و هیچ‌گاه، ابتدا او را به نماز و حجاب فرا نخواهیم خواند.
2. گروه دوم؛ یعنی افرادی که در جامعه‌ای دینی متولد شده و به همین دلیل هم دیندارند و به‌طور معمول، اگر در جامعه‌ای دیگر متولد می‌شدند، به مرام و مسلک دیگری بودند.[2] اگر شخصی، در ارتباط با دینی که خود انتخاب ننموده، بلکه از محیط و خانواده به او منتقل شده است، تردیدهایی داشته باشد و در صدد برطرف نمودن آنها باشد، این امری طبیعی بوده و نه تنها کفر نیست، بلکه اسلام نیز بر آن تأکید می‌نماید؛ چون قرآن، مشرکان را به دلیل آن‌که تنها پیرو مکتب پدرانشان بوده‌اند، توبیخ می‌نماید،[3] پس چگونه همان روش را برای مسلمانان می‌پسندد؟!
به همین دلیل، معتقدیم که هر فرد مسلمانی، بعد از رسیدن به رشد عقلی، باید اصول اعتقادی خود را مرور نموده و خود به آن اطمینان یابد و همان‌گونه که دانشمندان دینی نیز بیان نموده‌اند، اصول دین، تقلیدی نبوده و هر شخص باید در حد و اندازه خودش به آن یقین یابد.[4]
اما از سوی دیگر؛ دلیلی وجود ندارد که تا کامل نمودن این اطلاعات مذهبی، دست از اعمال و عبادات برداشته و آنها را به مرحله بعد از شناخت و معرفت کامل موکول نماییم که این می‌تواند یکی از وسوسه‌های شیطان ارزیابی شود.[5]
برای روشن شدن مطلب فوق، نمونه مشابهی را بیان می‌کنیم:
ما می‌توانیم، بعد از ورود به دانشگاه پزشکی، مبانی و اصولی که در این دانش مطرح است را مورد تردید قرار داده و یکایک آنها را مورد نقد و بررسی خود قرار دهیم. چنین روشی، نه تنها ایرادی نداشته، بلکه موجب رشد و ترقی این دانش شده و مورد استقبال جامعه پزشکی نیز قرار خواهد گرفت، اما از طرفی، اگر در همان زمان مطالعه و بررسی، دچار بیماری سختی شده و تنها به این دلیل که من هنوز در اصول این دانش، تردیدهایی دارم، از عمل به توصیه پزشکان مجرب و نیز مصرف داروهای ارائه شده، خودداری ورزیده و به دنبال آن، آسیبی جدی به خود وارد آوریم، یقیناً مورد ملامت و توبیخ افراد عاقل و آگاه قرار خواهیم گرفت!
به همین ترتیب، انسان‌هایی که از این امتیاز برخوردار شده‌اند که در محیطی مذهبی زندگی نمایند، باید متوجه این نکته باشند که قوانین مذهبی، توسط دانشمندان خبره‌ای که اصول دین را با دلایل متعدد پذیرفته‌اند، مورد نقد و بررسی واقع شده و در اختیار عموم قرار گرفته است.
ما به عنوان یک فردی که از نعمت عقل برخوردار است، می‌توانیم و باید در اصول دین تحقیقاتی داشته باشیم، اما نباید از قوانین مذهبی دست برداریم، مگر این‌که با دلایل متقن و قابل قبول، وجود خدا و پیامبر را منتفی بدانیم. به عبارتی؛ تنها اطمینان به منتفی بودن خدا است که می‌تواند برطرف کننده مسئولیت ما در عمل ننمودن به قوانین دینی باشد و نه تردید در وجود خدا، و اگر ما و شما به وجود نداشتن خدا یقین پیدا نماییم (که چنین یقینی هرگز حاصل نخواهد شد)، می‌توانیم از عمل به قوانین الهی خودداری ورزیم وگرنه همانند آن دانشجویی خواهیم بود که تنها به دلیل تردیدهایی در مبانی علم پزشکی و نه یقین به خلاف آن، از عمل به توصیه‌های پزشکان خودداری ورزیده و خود را به هلاکت انداخته است!
اما از طرفی، این مژده را به شما می‌دهیم که در صورت عمل به قوانین دینی، هرگونه تردید و شک در آن قوانین و حتی در مبانی اصلی دینی، نه تنها کفر نبوده، بلکه مورد تأیید اسلام نیز می‌باشد، چون این تردیدها، بهانه‌ای برای رفع تکلیف نیست، بلکه گامی برای شناخت بهتر است،[6] و بدانید که به تصریح قرآن، کسانی که در این راه قدم بردارند، مورد هدایت و راهنمایی خدا نیز واقع خواهند شد،[7] و به فرموده پیامبر(ص): «آنچه از تردیدها بر قلب امت من می‌گذرد، یکی از مواردی است که بخشوده خواهد بود».[8]
3. و اما گروه سوم؛ یعنی افرادی که به دنبال کشف حقیقت نیستند، بلکه برای رفع تکلیف، اصول و آموزه‌های دینی را انکار می‌نمایند.
حکایت شده که معلمی به دانش آموزی می‌گفت: بگو «الف»! و او هیچ پاسخی نمی‌داد و بیان می‌داشت که اگر «الف» را بگویم، معلم «ب» و «پ» و ... را نیز از من خواهد خواست، پس بهترین راه، مقاومت در اولین مرحله است! چنین افرادی، بدون آن‌که هیچ زحمتی را بر خود هموار ساخته و در دلائل ارائه شده توسط پیامبران و دانشمندان الهی بیندیشند، انکار بی دلیل خدا را بهترین بهانه‌ای می‌پندارند که در پوشش آن، توجیه‌گر رفتار و کردار خود باشند.
متأسفانه، نمی‌توان برای این‌گونه افراد چاره‌ای اندیشید؛ چون اگر با هزار و یک استدلال، خدا را برای آنان ثابت نمایید، مورد دیگری را انکار خواهند نمود، تا همواره بهانه‌ای برای کردار خود دست و پا نمایند، مگر این‌که لطف الهی شامل حالشان شده و از این گرداب، نجاتشان دهد.
قرآن کریم، در موارد مختلف، برخی بهانه‌های چنین افرادی را بیان نموده است:
1-3. انکار خدا و مادی‌گرایی: که بیان می‌دارند زندگانی ما تنها در دنیا است! می‌میریم و زنده می‌شویم و تنها روزگار است که موجب نابودی ما می‌شود!(جالب است که) آنها به این اعتقادات خود یقین ندارند (و دلیلی برای آن ارائه نداده‌اند)، بلکه تنها با حدس و گمان چیزهایی را به هم می‌بافند.[9]
2-3: انکار پیامبر یا تحقیر او: که آیا فردی همانند ما می‌تواند پیامبر باشد و با خدا ارتباط برقرار نماید؟[10] چرا پیام الهی، به افرادی معروف‌تر و مهم‌تر ابلاغ نگردیده؟[11] چرا گنج و ثروت مادی به همراه او نیست و چرا فرشته‌ای همراه او نیامده؟[12] و ده‌ها آیا و چرای دیگر!
3-3: انکار معاد: قرآن می‌فرماید: برخی انسان‌ها تنها به دلیل آن‌که در رفتار و کردار خود آزاد باشند؛ و بدون هیچ دلیل دیگری معاد را انکار می‌نمایند.[13]
4-3: انکار عذاب الهی، حتی با فرض قبول معاد: که گمان نمی‌کنم قیامتی در کار باشد و اگر هم باشد، (با تمام نافرمانی‌ها) وضعیتی بهتر از دنیا خواهم داشت.[14]
این افراد لجوج، هیچ‌گاه قانع نخواهند شد و به تعبیر قرآن خطاب به پیامبر(ص)، اگر هر نشانه و دلیلی برای آنان بیاوری، ایمان نخواهند آورد، تا آن زمان که دچار عذاب دردناک جهنم شوند،[15] و یا این‌که: آنان نعمت خدا را شناخته و به آن یقین می‌یابند، اما دوباره آن‌را انکار می‌نمایند،[16] نیز: با آن‌که در مورد حق به یقین رسیده‌اند، به دلیل سرکشی و برتری جویی، منکر آن می‌شوند.[17]
به همین دلیل، تنها پاسخی که می‌توان به آنان ارائه نمود، پاسخی است که امام ششم(ع) بعد از گفت‌وگوهای قبلی با یکی از این‌گونه افراد، بیان فرمودند، به این تعبیر که اگر حق با شما بوده و خدا و معادی وجود نداشته باشد (و سرانجام همه، نابودی محض باشد)، ما که به قوانین دینی عمل نموده‌ایم و شما که آن‌را زیر پا گذاشته‌اید، تفاوتی نخواهیم داشت، اما اگر حق با ما باشد که این‌گونه است ما نجات یافته‌ایم، اما شما نابود شده‌اید.[18]
در نهایت، خوشبختانه باید گفت؛ در کشور و جامعه ما، چنین پرسش‌هایی؛ از گروه دوم بوده و به دنبال کشف حقیقت‌اند، بنابراین و با توجه به این‌که عمل به قوانین دینی؛ در مقیاس حداقلی و واجب آن هیچ لطمه‌ای به زندگی عادی نمی‌رساند، سزاوار است که هم‌زمان با تقویت اعتقادات و زیربناهای دینی، عمل به این قوانین را نیز از یاد نبرد؛ چون اگر در نهایت، کسی متوجه بطلان عقاید خود گشت، ضرر چندانی ننموده است، اما اگر صحت عقاید دینی برایش ثابت شد، جبران آنچه از دستورات اسلامی را که ترک کرده است، کمی دشوار خواهد بود.
معرفی کتاب جهت تحقیق و مطالعه بیشتر:
1. مکارم شیرازی، ناصر، آفریدگار جهان.
2 . توحید مفضل، ترجمه: علامه مجلسی.
3. مطهری، مرتضی، توحید.
4. مکارم شیرازی، پیام قرآن (تفسیر موضوعی).
5. قرائتی، محسن، خداشناسی.
در مورد چگونگی شناخت خدا، علاوه بر کتاب‌های فراوانی که در این زمینه وجود دارد، پاسخ‌های زیر را مطالعه کنید:
«شناخت خدا»، پاسخ 479
«امکان شناخت خدا»، پاسخ 98
«رؤیت (دیدن) خدا»، پاسخ 295
همچنین برای آگاهی از مطالبی درباره اسلام پاسخ‌های زیر را مطالعه کنید:
«دلایل پذیرش اسلام»، پاسخ 1146
«شروط اسلام و ایمان»، پاسخ 1311
«دین اسلام»، پاسخ 3299

اسلام تسکت...
ما را در سایت اسلام تسکت دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : کاوه محمدزادگان islamtext بازدید : 161 تاريخ : سه شنبه 31 فروردين 1395 ساعت: 17:38